یک نیمه صلح، یک نیمه جنگ؛ سیاست منطقهای ایران در دوره رهبری خامنهای
«khamenei.com» مروری است بر عملکرد ۳۱ ساله «علی خامنهای» در کسوت رهبری جمهوری اسلامی.
موضوع همه این گزارشها، علی خامنهای، یکی از مرموزترین رهبران جهان است. از زندگی شخصی او کمتر چیزی گفته میشود و به جز پسرش «مجتبی» که در سالهای اخیر نامش مطرح شده، کمتر نام، تصویر و گفتهای از خانوادهاش رسانهای شده است. اما این ابهام رازآلود تنها مختص زندگی شخصی و خانوادگی او نیست؛ ۲۸ سال پس از نشستن روی کرسی بالاترین فرد نظام در جمهوری اسلامی، با انتشار چند ویدیوی کوتاه، رازی درباره رهبری او برملا و مشخص شد که انتخابش به عنوان رهبر، موقت بوده است.
بنگاههای اقتصادی تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی نیز از مرموزترین بخشهای اقتصاد ایران هستند که عملکرد و حساب سود و زیانشان هیچگاه شفاف نبوده است.
او در سیاست هم رویهای روشن و واضح در پیش نگرفته و هر جا امکانی یافته، از خودش سلب مسئولیت کرده است.
سلسله مطالب khamenei.com تلاشی است برای حل معمای آیتالله علی خامنهای.
***
در حوزه سیاست خارجی، شاید تنها تفاوت دوره رهبری «علی خامنهای» نسبت به دوره سَلفش، «روحالله خمینی»، بهبود روابط با کشورهای عرب منطقه به خصوص عربستان سعودی در حدود ۱۵ سال ابتدای رهبریاش باشد. او البته بعدا شرایط را به همان وضع سابق بازگرداند.
دوران تنش: در سراسر دوره رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی روابط ایران با کشورهای عربی خاورمیانه همراه با تنش بود. از جمله اینکه آیتالله خمینی در همان بدو پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از مردم کشورهای عربی خواست علیه حاکمان خود قیام کنند.
شاید بتوان نخستین رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی با یکی از کشورهای عربی خاورمیانه را سال ۱۳۵۸ و پس از امضای پیمان «کمپ دیوید» دانست. روحالله خمینی در دهم اردیبهشت ۱۳۵۸ در پیامی به «ابراهیم یزدی»، وزیر خارجه وقت، نوشت: «با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید.»
در دوران جنگ ایران و عراق نیز مولفههای تنش در روابط میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تثبیت شد. سیاستهای جمهوری اسلامی در حمایت از برخی گروهها در کشورهای عربی و همچنین اظهارات مکرر درباره «صدور انقلاب» موجب شد بسیاری از این کشورها در طول هشت سال جنگ به طور آشکار یا پنهان از حکومت «صدام حسین» حمایت کنند.
عربستان سعودی، به عنوان یکی از مهمترین کشورهای عرب منطقه، آشکارا به حمایت از صدام پرداخت. در آن سو، صدام حسین نیز با تهییج حس «ملیگرایی عربی» در مقابله با «شیعه فارسی» حمایت آنان را جلب کرد.
میتوان گفت جنگ ایران و عراق تاثیری بر روابط میان ایران و کشورهای منطقه گذاشت که هنوز هم آثار آن به وضوح دیده میشود.
پیش از مرگ آیتالله خمینی کشتار حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶ روی داد که روابط ایران و عربستان را به اوج وخامت رساند.
آغاز رهبری خامنهای و روند تنشزدایی: اولین اتفاق مهم در دوره رهبری آیتالله خامنهای حمله عراق به کویت بود. با اینکه جمهوری اسلامی در این ماجرا اعلام بیطرفی کرد، در عین حال کوشید که از این فرصت برای بهبود روابط با دیگر کشورهای عربی استفاده کند و حمایت قبلی آنان از صدام حسین را یادآوری کند.
مهمترین اقدام دولت هاشمی رفسنجانی نیز بازسازی رابطه ایران و عربستان بود و دیدار او با «ملک عبدالله»، پادشاه وقت عربستان، در حاشیه اجلاس سران کنفرانس اسلامی در سنگال دیداری مهم بود.
هاشمی رفسنجانی بعدها دیدارهای مکرری با مقامات عربستانی داشت و چندین بار به به این کشور سفر کرد. تا جایی که در ایران به عنوان کسی که رابطه دو کشور را بازسازی کرد شهرت یافت.
در دوران ریاست جمهوری «محمد خاتمی» روابط ایران با عربستان سعودی، کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی مصر همراه با تحولاتی مثبت بود. سیاست خارجی خاتمی، «تنشزدایی با همسایگان»، کموبیش با استقبال کشورهای عربی روبهرو شد.
اما مدتی که از رهبری علی خامنهای گذشت سیاست ایران در منطقه خاورمیانه در بُعد امنیتی بسیار پر رنگ شد و جمهوری اسلامی به حمایت علنی از گروههای شبهنظامی منطقه، نظیر حزبالله لبنان، حوثیهای یمن و گروههای مسلح فلسطینی، پرداخت.
در ادامه نیز «نیروی قدس» به عنوان شاخه برونمرزی سپاه پاسداران فعالیت گسترده خود در سراسر منطقه را آغاز کرد.
انفجارهای الخبر: روابط نزدیک ایران و عربستان سعودی تا اوایل ۱۳۷۵ نیز ادامه داشت اما شامگاه چهارم تیر آن سال انفجارهایی عظیم در برابر پایگاه نظامیان آمریکایی در شهر «الخُبر» عربستان روی داد که در پی آن ۱۹ آمریکایی کشته و ۳۷۲ نفر مجروح شدند.
عربستان سعودی به هاشمی رفسنجانی اعلام کرد که دو نفر از متهمان این انفجار به ایران گریختهاند.
جمهوری اسلامی همواره دست داشتن در این انفجار و همچنین پذیرفتن متهمان این پرونده را رد کرد. سرانجام چندی پیش، یعنی ۲۰ سال پس از انفجارهای الخبر، رسانهها گزارش دادند که طراح این حملات که از ایران به بیروت رفته بود دستگیر شده است.
بنابر گزارشها، این فرد «احمد ابراهیم المغسیل»، رهبر «حزبالله حجاز»، بود که با تغییر قیافه از ایران به بیروت رفته بود و پس از بازداشت به عربستان منتقل شده است.
نکته جالب توجه در مورد انفجار الخُبر این بود که عربستان سعودی سرنخهایی را که از ارتباط ایران با این انفجار کشف کرده بود در اختیار آمریکا نگذاشت.
اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود چند بار نوشته است که مقامهای ریاض به او پیغام دادهاند آنها چون مایلند موضوع بین دو کشور حل شود، نتایج به دست آمده را به آمریکا ندادهاند.
برخی سندهای «مرکز اسناد امنيت ملی آمريکا» که چندی پیش منتشر شد این بر این موضوع صحه گذاشت و تایید کرد که عربستان سعودی به مدت دو سال از انتقال نتایج تحقیقات درباره نقش سپاه پاسداران سر باز زد و دولت «بیل کلینتون» برای حمله نظامی به ایران آماده شده بود.
پایان آشتی شانزده ساله: حمله آمریکا به دو کشور همسایه ایران، افغانستان و عراق، و پس از آن تنش بر سر برنامه اتمی جمهوری اسلامی وضعیت جدیدی را در روابط ایران با غرب و همچنین با کشورهای عربی پدید آورد.
کشورهای عرب منطقه به شدت نگران بودند برنامه هستهای ایران توازن قدرت و امنیت در منطقه را به نفع ایران تغییر بدهد.
این نگرانیها با دو رویداد افزایش یافت: روی کار آمدن «محمود احمدینژاد» در ایران و گسترش نفوذ ایران در عراق به دنبال روی کار آمدن دولتهای شیعی پس از حمله آمریکا به آن کشور.
احمدینژاد زمانی به ریاست جمهوری در ایران رسید که ۱۶ سال تنشزدایی باعث شده بود روابطی بهتر از اوایل انقلاب با همسایگان عرب شکل گیرد. اما محمود احمدینژاد علاوه بر سیاستهایی که در پیش گرفت، با زبانی تحقیرآمیز درباره رهبران کشورهای عربی سخن میگفت.
پس از آن، از آذر ۱۳۸۹، در برخی کشورهای عربی اعتراضهای موسوم به «بهار عربی» آغاز شد که با حمایت قاطع مقامهای جمهوری اسلامی روبهرو شد. خشم سران کشورهای عربی زمانی به اوج رسید که جمهوری اسلامی هنگامی که بهار عربی به سوریه رسید، نه تنها از اعتراضهای مردمی در آن کشور حمایت نکرد بلکه برای سرکوب خونین تظاهرات به کمک «بشار اسد» رفت و در جنگی که پدید آمد، برخلاف کشورهای منطقه، از حکومت او دفاع کرد.
رفته رفته نفوذ جمهوری اسلامی در عراق گستردهتر شد و همزمان، نزاعهای مذهبی و فرقهای در آن کشور و در سراسر منطقه افزایش یافت. از همین رو، کشورهای عربی منطقه به طور مکرر خواستار توقف «اقدامات بیثبات کننده» جمهوری اسلامی و مداخله در امور داخلی کشورهایشان شدهاند.
دولت روحانی و فراز و نشیبهای گوناگون: در چنین شرایطی بود که «حسن روحانی» به ریاست جمهوری رسید و در سیاست خارجی، نخستین اولویت خود را حل و فصل بحران هستهای اعلام کرد.
روحانی علاوه بر تلاش برای بستن پرونده هستهای ایران، از همان ابتدا اهتمام خود را بر انجام مذاکرات مستقیم با آمریکا متمرکز کرد؛ موضوعی که کشورهای عرب خاورمیانه و همچنین اسرائیل را نگران کرد.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که از سالها پیش معاهدهها و توافقات امنیتی متعددی با آمریکا امضا کرده بودند حالا می دیدند که واشینگتن در حال مذاکره مستقیم با دشمن شماره یک آنها در منطقه است.
تصور روی دادن برخی سناریوهای احتمالی باعث شد کشورهای منطقه، به ویژه عربستان و اسرائیل، اقدامات خود علیه ایران را افزایش دادند. از یک سو، عربستان سعودی با افزایش تولید نفت و پایین آوردن قیمت آن سعی کرد فشار اقتصادی بر ایران را افزایش دهد. در سوی دیگر ماجرا نیز اسرائیل با اعمال فشار بر کاخ سفید کوشید در مسیر دستیابی به توافق هستهای مانع ایجاد کند.
در این میان اتفاق دیگری نیز رخ داد که بحران بین ایران و عربستان را عمیقتر کرد: حادثه مِنا. در دوم مهر ۱۳۹۴ در مراسم مذهبی «رَمی جَمَرات» ازدحام و حرکت خارج از کنترل جمعیت باعث زیر دست و پا ماندن زائران شد و بنابر برخی گزارشها، بیش از دوهزار کشته برجای گذاشت که ۴۶۴ تن از آنان ایرانی بودند.
به دنبال این حادثه، مقامهای ارشد جمهوری اسلامی با زبانی به شدت تند در قبال عربستان سعودی سخن میگفتند و علی خامنهای نیز دستکم یک بار حکومت سعودی را به «عکسالعمل سخت و خشن» تهدید کرد.
سیر حوادث پس از آن شتابی تندتر گرفت و اعدام شیخ «نمر باقر النمر»، روحانی شیعی مخالف حکومت عربستان سعودی، اعتراضهای شدید جمهوری اسلامی را به همراه داشت. در تظاهرات اعتراضی که در مقابل اماکن دیپلماتیک سعودی در تهران و مشهد برگزار شد، تظاهرکنندگان به این اماکن حمله کردند و پس از آن روابط دو کشور قطع شد.
پنج سال پرتنش: مذاکرات ایران و شش قدرت جهانی بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی بیش از بیست ماه در جریان بود و سرانجام در تیر ۱۳۹۴ در وین به شکلگیری برجام منتهی شد. اسرائیل و عربستان که پیش از توافق هستهای مخالفت خود را با آن اعلام کرده بودند، پس امضا شدن آن نیز بارها تاکید کردند اجازه نمیدهند منابع مالی آزادشده به سوی جمهوری اسلامی روان شود تا صرف ایجاد نا امنیهایش در منطقه و تامین گروههای نیابتیاش کند. سوریه و یمن دو مثال بارز رد پای نظامی جمهوری اسلامی بود و به تعمیق بحران بین ایران و کشورهای منطقه منجر شد.
در سوریه، جمهوری اسلامی از ابتدا جانب «بشار اسد» را گرفت و در سرکوبهای خونین مخالفان به کمک او شتافت. کمک ایران به حکومت سوریه شامل تمامی موارد مالی، دیپلماتیک، نظامی و حتی انسانی بوده است.
در مقابل، کشورهای عربی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایجاد کمپین مالی – نظامی توان خود را برای سرنگونی دولت بشار اسد به کار گرفتند.
حتی ترکیه، دیگر کشور منطقه، نیز خواستار سرنگونی بشار اسد بوده و آشکارا از سیاستهای ایران در قبال سوریه انتقاد کرده است. حتی در چند مورد رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری آن کشور، از سیاستهای شخص علی خامنهای در قبال سوریه آشکارا انتقاد کرده است.
تقابل ایران و اسرائیل و حملات پرشمار اسرائیل به مواضع جمهوری اسلامی در سوریه نیز از دیگر ابعاد جنگ سوریه بوده است. ایران عمدتا از واکنش مستقیم به حملات اسرائیل خودداری کرده است.
در عراق نیز گروه «حشد الشعبی» تهدیدی برای کشورهای سنی حاشیه خلیج فارس و همچنین آمریکا محسوب میشود.
جنگ یمن نیز به عرصه نبرد نیابتی ایران و عربستان تبدیل شده است. در طول چند سال اخیر، حملاتی پهپادی و موشکی به خاک عربستان سعودی و به ویژه تاسیسات نفتی آرامکو در آن کشور صورت گرفت. با اینکه حوثیهای یمن مسئولیت این حملات را برعهده گرفتند اما آمریکا و عربستان سعودی گفتهاند شواهد نشان از آن دارد که جمهوری اسلامی پشت این حملات است.
مجموعه این تحولات موجب شد که در پنج سال اخیر روابط کشورهای منطقه با ایران بیش از پیش پرتنش و بحرانی شود.
خروج آمریکا از برجام و تحولات پس از آن، پیامدهای ناشی از «سیاست فشار حداکثری» آمریکا علیه ایران که مشکلات شدید اقتصادی بر ایران و بالتبع بر گروههای نیابتیاش وارد کرد و سرانجام کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه، در عملیات آمریکا توان ایران در اقدامات منطقهایش را به شدت تضعیف کرده است.
افزون بر اینها، نزدیک شدن کشورهای عربی به اسرائیل که در هفتههای اخیر به اوج رسید جبههای متحد بین کشورهای عربی خلیج فارس و اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی ایران پدید آورده است. جبههای که بیش از گذشته انزوای ایران را در پی داشته و موجب شده ایران در تحرکات منطقهای از فاز تهاجمی به فاز تدافعی وارد شود.